فقه السيره نويسي؛ شيوه اي نوين در تاريخ نگاري اسلامي(2)
فقه السيره نويسي؛ شيوه اي نوين در تاريخ نگاري اسلامي(2)
فقه السيره نويسي
در اينجا چند کتاب را که در اين موضوع نگاشته شده و شهرت ويژه اي دارند، بررسي مي کنيم:
1. زادالمعاد في هدي خيرالعباد نوشته ابوعبدالله ابن قيم جوزي
براي مثال، پس از نقل جريان صلح حديبيه، در فصلي تحت عنوان «بعض ما في قصه الحديبيه من الفوائد الفقهيه» ده ها حکم فقهي را بيان مي کند از جمله: فرمانده لشکر مي تواند جاسوس هايي داشته باشد؛ کمک گرفتن از مشرکي که به او تأمين داده شده، در مقام ضرورت جنگي جائز است؛ مستحب است امام با پيروان و سربازان خود مشورت کند؛ اگر مصلحت مسلمانان اقتضا کند، امام مي تواند در پيشنهاد صلح به دشمن پيش قدم باشد؛ مال مشرکي که هم پيمان با مسلمانان است حرمت دارد و فال نيک زدن جايز است.(1)
همان طور که گفته شد، فصل هاي کتاب زادالمعاد آميزه اي از فصل هاي فقهي و تاريخي است. نويسنده در بخش هاي آغازين کتاب، جزئياتي از زندگي پيامبر(ص) را نقل مي کند و احکامي را که بيشتر جنبه اخلاقي دارد، از آن استخراج مي کند، پس از آن، فصل مستقلي را با عنوان «باب العبادات» مي آورد و به تفصيل، مسائل گوناگون وضو، روزه، اعتکاف، حج و عمره را با استناد به سيره پيامبر (ص) ذکر مي کند که حدود يک چهارم کتاب را در بر مي گيرد. همچنين فصلي با عنوان «جهاد و غزوات» دارد که ذيل آن، جنگ هاي پيامبر را شرح مي دهد و ذيل هر کدام، احکام و فوايد فقهي استخراج شده از آن را به تفصيل بيان مي کند.
ابواب ديگري هم در اين کتاب وجود دارد که با همان سبک، عنوان شده است، مانند کتاب نکاح، کتاب طلاق، کتاب بيع، کتاب احکام قضاوت و حتي فصلي تحت عنوان «في طب الابدان» دارد که ذيل آن، نمونه هايي از تذکرات بهداشتي را که از آن حضرت نقل شده و خواص برخي از ميوه ها و گياهان را که حضرت در موارد خاصي به کار برده است، ذکر مي کند.
2. فقه السيره نوشته محمد غزالي
غزالي، سيره نبوي را سرچشمه جوشاني از معارف و احکام و عاملي قوي براي رشد و تکامل جامعه هاي اسلامي مي داند. او تاريخ را براي تاريخ و سيره را براي سيره نمي خواهد، بلکه سيره را منبع الهام مسلمانان در تنظيم زندگي اسلامي خود مي داند و مطالعه سيره نبوي را با هدف اسوه قرار دادن پيامبر(ص) توصيه مي کند.
غزالي خود را مورخي بي طرف نمي داند و در مقدمه کتاب خود مي گويد: هدف من اين است که سيره چيزي باشد که ايمان را رشد دهد و اخلاق را تزکيه کند و شخص را به مبارزه وادارد و او را به پذيرش حق و التزام به آن تشويق کند و ثروتي عظيم از نمونه هاي با ارزش را فراهم آورد.
در ادامه مي گويد: من سيره را مانند نوشتن سربازي از فرماندهش يا خدمتکاري از آقاي خودش يا شاگردي از استاد خودش مي نويسم و من هرگز مورخ بي طرفي نيستم که ارتباطم را با صاحب سيره قطع کنم.(4)
در عين حال، با همه عشق و علاقه اي که به پيامبر اسلام (ص) ابراز مي کند، در مواردي از همين کتاب، قداست و شخصيت ماورايي آن حضرت را زير سوال مي برد و او را در حد فردي روشن بين و عاقبت انديش و نابغه قرار مي دهد و برخي از روايات را که طبق آنها پيامبر (ص) از حوادث آينده و وقوع فتنه هاي پيش رو خبر داده، توجيه مادي مي کند و آن پيشگويي ها را ناشي از تيزبيني و هوش و کياست آن حضرت مي داند.(5)
يکي از موضوعاتي که غزالي را دچار تشويش کرده، موضوع شق صدر است. از سويي در احاديثي که از طريق اهل سنت نقل شده، حديث شق صدر، حديثي صحيح قلمداد شده و طبق آن هنگامي که پيامبر کودک بود و با حليمه سعديه زندگي مي کرد، جبرئيل نازل شد و سينه او را شکافت و چيزي را از درون سينه او بيرون آورد و آن را شست و به جاي خود برگردانيد.(6) و از سوي ديگر، غزالي طبق مباني خود، نمي تواند آن را بپذيرد. به همين دليل تلاش مي کند که براي آن توجيه مادي پيدا کند و پس از قلم فرسايي هايي مي گويد: شايد احاديث شق صدر به حفظ و حراست پيامبر از بدي ها توسط خداوند اشاره مي کند. شرح صدر پيامبر (ص) نتيجه جراحي سينه او نيست و بايد در سنت به حقيقت و مجاز توجه داشت.(7)
غزالي مانند بسياري از نويسندگان اهل سنت در نقل حوادث تاريخي گزينشي عمل کرده و برخي حوادث مهم را در سيره نبوي که مي شد درس هاي مهمي از آن استخراج کرد، از قلم انداخته است، مانند جريان غدير خم.
گفتني است که فقه السيره غزالي توسط محمد طاهر حسيني به فارسي ترجمه شده و در سال 1378 در تهران به چاپ رسيده است.
3. فقه السيره نوشته محمد سعيد رمضان بوطي
او پس از چاپ اين کتاب، سلسله درس هايي را در دانشگاه دمشق با همين عنوان تدريس کرده و به نتايج تازه اي رسيده است. مجموعه اين درس ها نيز مستقلا چاپ و منتشر شده است. او در اين کتاب برخلاف برخي از سيره نويسان معاصر، پيامبر اسلام(ص) را پيامبري که متصل به وحي بوده، مطرح کرده است و از کساني که آن حضرت را سياست مدار يا قهرمان و يا نابغه باهوشي مطرح مي کنند به شدت انتقاد کرده و آن را توطئه غربي ها براي نفي شخصيت قدسي پيامبر دانسته و اشاره کرده است که وقتي اين تعبيرها به جهان اسلام رسيد، عده اي از آن استقبال کردند به گمان اينکه غربي ها پيامبر ما را تعريف مي کنند، غافل از اينکه هدف آنها در وراي اين الفاظ چيز ديگري بود؛ آنها مي خواهند مرتبه آن حضرت را از پيامبري صاحب معجزه، به فرماندهي شايسته پايين بياورند.(8)
بوطي در اين کتاب تا اندازه اي متأثر از غزالي بوده است، ولي احکام و معارف و داده هاي بيشتري را از سيره نبوي استخراج مي کند و از چاپ ششم به بعد، بحث هاي تازه اي را به کتاب مي افزايد. او در تمام فصل هاي کتاب پس از ذکر هر واقعه اي، استنباط هاي خود را با عنوان «العبر والدلالات» بيان مي کند. براي مثال، ذيل داستان فتح مکه با عنوان «العبر والعظات» موضوعات اخلاقي و احکام فقهي بسياري از آن استخراج کرده که برخي از آن ها عبارت اند از:
-کساني که با مسلمانان پيمان صلح و عدم تعرض دارند، اگر به قومي که در پناه و ذمه مسلمانان زندگي مي کنند حمله کنند، پيمان آنها با مسلمانان نقض مي شود.
-امام مسلمانان مي تواند به طور ناگهاني و بدون اعلام قبلي به دشمن حمله کند.
-مسلمانان در هيچ شرايطي حق ندارند با دشمنان خدا رابطه دوستي برقرار کنند و بر ضد مسلمانان با آنان همکاري کنند (داستان حاطب بن ابي بلتعه).
-بيعت زنان در کنار مردان و شرکت آنها در مسئوليت هاي اجتماعي، جايز است.
متأسفانه بوطي هم مانند برخي از سيره نويسان اهل سنت، در پي فضيلت زدايي از علي بن ابي طالب (ع) است و از ذکر حوادث مهم و آموزنده اي که به نوعي مربوط به فضيلت علي (ع) است خودداري مي کند و مي بينيم بسياري از سخنان پيامبر (ص) درباره علي (ع) که در مناسبت هاي گوناگون فرموده است و حتي جريان غدير خم، در اين کتاب مشاهده نمي شود، در مقابل، تلاش بسياري کرده که از ذکر هيچ حديثي در فضيلت ابوبکر فروگذار نکند.(9)
البته بوطي در کتاب خود از سلفي ها و وهابيان دوري گرفته و در مواردي از آنها انتقادهاي تندي کرده است. براين اساس، او محبت پيامبر(ص) را فقط پيروي خشک از وي نمي داند، بلکه آن را امري قلبي - عاطفي مي داند که منشأ پيروي مي شود. مي گويد: آنها که محبت پيامبر (ص) را فقط پيروي مجرد مي دانند، گمراه شده اند، چون بدون محبت قلبي پيروي امکان ندارد، از اين رو، پيامبر(ص) معيار ايمان به خدا را پر شدن قلب مومن از محبت آن بزرگوار معرفي مي کند. اين محبت بايد چيزي از جنس محبت پدر و فرزند باشد.(10)
همچنين او ذيل داستان هجرت پيامبر(ص) به مدينه و نقل تبرک جويي ابوايوب انصاري و همسرش از آثار انگشت پيامبر(ص) مي گويد: يکي از دلالات اين حادثه اين است که تبرک جويي از آثار پيامبر مشروع است و پيامبر خودش آن را تقرير کرده است. آنگاه رواياتي از تبرک جويي صحابه به آثار آن حضرت و نهي نکردن ايشان نقل مي کند. (11)
بوطي حتي توسل و تبرک جويي را پس از درگذشت پيامبر جايز مي داند و درباره سلفي ها و وهابي چنين مي گويد: آنان که دل هايشان از محبت پيامبر خدا (ص) خالي است و توسل و تبرک به آثار آن حضرت را بعد از وفاتش جايز نمي دانند، گمراه شده اند. سپس اضافه مي کند که در توسل به پيامبر(ص) هيچ فرقي ميان زنده و مرده آن حضرت وجود ندارد، چون توسل به ايشان به اين معنا نيست که او اقدامات عملي در رفع حاجت شخص انجام بدهد، بلکه به اين معناست که خداوند به سبب جاه و عظمت او آن حاجت را برآورد. بنابراين، زنده و مرده پيامبر (ص)، در اين جهت فرقي نمي کند. او اضافه مي کند که گروهي توسل به پيامبر (ص) را پس از وفاتش به اين دليل انکار مي کنند که پيامبر از دنيا رفته و پس از مرگ هيچ گونه تأثيري نمي تواند داشته باشد. اين سخن، دليل بر ناداني عجيب اين گروه است.(12)
همچنين در مشروعيت و حتي فضيلت زيارت قبر پيامبر (ص) روايات متعددي نقل مي کند و مي گويد: عموم مسلمانان در اين مسئله ، اجماع دارند و کسي به جز ابن تيميه (13) با آن مخالفت نکرده است.
به سبب همين مواضع بوطي است که سلفي ها او را به باد انتقادها و حتي فحاشي ها گرفته و در پاسخ او کتاب ها نوشته اند که از جمله آنها کتاب ناصرالدين آلباني است که با عنوان دفاع عن الحديث النبوي والسيره والرد علي جهالات الدکتور بوطي في فقه السيره منتشر شده است. آلباني در اين کتاب، عبارت هاي تندي را در باره بوطي به کار برده و او را جاهل، بي سواد، و ناآشنا با حديث مي نامد و در مقدمه کتابش مي گويد: بوطي مدعي است که به روايات صحيح استناد کرده، در حالي که بسياري از رواياتي که آورده، ضعيف است و نيز مي گويد: بوطي سلفيان را آدم هاي سخيفي مي نامد و حکومت ها را بر ضد آنان مي شوراند.(14)
گفتني است که آلباني از تندروهاي سلفيه بود که در دمشق زندگي مي کرد و از عقايد عجيب او اين است که غير از دو کتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم کتاب هاي ديگر قابل اعتماد نيستند. (15) در رد آلباني کتاب هاي متعددي از طرف دانشمندان نوشته شده که از جمله آنها: القول المقنع في الرد علي الالباني المبتدع نوشته عبدالله بن صديق و کتاب تناقضات الالباني الواضحه نوشته حسن سقاف، است.
4. السيره النبويه دروس و عبر؛ نوشته مصطفي سباعي
در اين کتاب، وقايع تاريخي عصر پيامبر(ص) به طور اجمال و بدون ذکر هيچ گونه منبعي بيان مي شود. در واقع نويسنده فشرده اي از هر واقعه اي را با توجه به آيات و روايات و کتاب هاي سيره به دست مي دهد و هدف نهايي او استخراج نتايج مورد نظر از حادثه است که در هر جا با عنوان «الدروس والعظمات» مطرح کرده است.
براي اينکه نمونه اي از برداشت هاي او را از وقايع تاريخي به دست دهيم، فصل پنجم کتاب را بررسي مي کنيم. در اين فصل که با عنوان «في معارک الرسول الحربيه» است، تقريبا همه غزوه هاي پيامبر(ص) با همان شيوه که گفتيم؛ يعني بدون ذکر منبع شرح داده شده و در آخر، در بخش «الدروس والعظمات» به طور مشروح در باره شيوه ها و تاکتيک ها و رهبري هاي کاربردي پيامبر اکرم(ص) بحث کرده و نکته هاي جالبي ارائه داده است که مي تواند براي مسلمانان سرمشق خوبي باشد.
در اين بخش، نخست در باره مشروعيت جنگ در اسلام و اسباب و اهداف و قواعد کلي آن با استناد به سيره نبوي به طور مشروح بحث کرده ، آنگاه به شيوه ها و رفتارهاي پيامبر(ص) و صحابه در جنگ ها اشاره نموده که برخي از آنها را به تمام غزوه ها تعميم داده و برخي را هم از غزوه هاي معيني با توجه به وضعيت خاص آن استخراج کرده است.
سباعي در اين کتاب، از نقش نيروهاي غيبي در پيروزي هاي مسلمانان غافل نبوده و آنها را شرح مي دهد ، اين در حالي است که برخي از نويسندگان معاصر آنها را به نوعي توجيه مادي مي کنند.
همچنين سباعي به جنبه هاي انساني در جنگ ها توجه خاصي دارد و نمونه هاي بسياري از آن را ارائه مي دهد و وصاياي پيامبر(ص) را در برخورد کريمانه با دشمن برجسته مي کند و آن را با جنگ هاي صليبي و اقدامات اسرائيل برضد مسلمانان مقايسه مي کند.(16)
پي نوشت ها :
1. ابوعبدالله ابن قيم جوزي، زادالمعاد، ج2، ص127-128.
2. محمد غزالي، فقه السيره، ص 12.
3. همان.
4. همان، ص5.
5. همان، ص52-54.
6. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج1، ص101، طبق روايات اهل سنت واقعه شق صدر يک بار ديگر هم درجريان معراج پيامبر به آسمان اتفاق افتاده (صحيح بخاري، ج6، ص332).
7. همان، ص65-66.
8. ر. ک: محمد سعيد رمضان بوطي، فقه السيره، ص 112 به بعد.
9. به نظر مي رسد که غيبت احاديث مربوط به فضائل علي (ع) از بسياري از کتاب هاي اهل سنت و حتي سعي در تضعيف آنها توسط برخي از علماي آنان، علاوه بر حاکميت انديشه اموي در طول تاريخ، بدين جهت بوده که اين احاديث دليل بر تفضيل او بر ديگران مي شود و با مبناي مهم اهل سنت که معتقد بر تفضيل ابوبکر بر علي هستند، مغايرت دارد.
10. محمد سعيد رمضان بوطي، فقه السيره ، ص 146.
11. همان.
12. همان، ص264.
13. همان، ص392.
14. همان، ص264.
15. همان، ص392.
16. مططفي سباعي، السيره النبويه دروس وعبر، ص 130-131.
/ك
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}